دو سروده از محسن زردادی
محسن زردادی محسن زردادی

ما ازسخن یاوهء کس باک نداریم

دیوار کج ونمکش ونمناک نداریم

بگذاربریزند زهرسوخس وخاشاک

دریاییم وبیم ازخس وخاشاک نداریم

تاپاک بود دامن ما ازهمه الواث

ما ترس زهر ناکس وناپاک نداریم

در راه وطنسازی وآزادی مردم

یک آدم سست عنصر وشکاک نداریم

\"چیزیکه عیانست چه حاجت ببیانست\"

قاچاقبر تربت وتریاک نداریم.

سردادیم وجان دررهی آبادی میهن

که گفت که ما ریشه درین خاک نداریم؟

که گفت که ما کوچی ووحشی ومهاجر؟

که گفت که (غلغله) و(ضحاک) نداریم؟

درگوش جهان فاجعهء مردم خودرا

گوییم ، اگر چندکه پژواک نداریم

افسوس درین مرحلهء جنگ روانی

یک راهبر چابک وچالاک نداریم

افسوس که حقجویی وحقخواهیی خودرا

امید بجز محکمهء (هاگ) نداریم .

ماخلق ستمکش زچه ترسیم که تاحال

جایی بزمین راهی به افلاک نداریم

درملک پدرکشور چندین سدهء خود

جز خانهء آتش زده املاک نداریم

آزادی ما ضامن آرامی ما است

بی آنچه بغیر از یخن چاک نداریم.

                               

 

یک سرود برای رسالتمندان جامعه ، برای آنعده منورینیکه درقبال میهن ومردم خود احساس مسئولیت میکنند.

روشنگران نسل جوان متحد شوید!

 

روشنگریم وشعله وریم ومنوریم

درموجهای اشعهء دانش شناوریم

درباطلاق ظلمت ووحشت نه جای ماست

ما ره بسوی چشمهء خورشید میبریم

فرش ره جنون وجنایت نمیشویم

در راه سیل ظلم وستم سد اکبریم

چون دشنه ایم دردل بیداد دشمنان

چون مشت آهنین بدهان ستمگریم

نیروی ما به وحدت ودراتحاد ماست

ما دوستدار خلق ستمدیده کشوریم

ازبلخ وبامیانیم ویا غزنی وهرات

فرزندهای ملت باهم برابریم

هرگاه توهم زجال تعصب بدرشوی

ما، هم تورا رفیقیم وهم یار ویاوریم

آبادیی وطن نبود جز خیال خام

تا انکه ما پیرو هرکور وهر کریم

تا آنکه ما عامل بدبختی ونزاع

تا آنکه ماخودکش وبیگانه پروریم.

تاکی بگلستان جهان خار زار یا

چون دانهء عقیم خس وخاک بر سریم

با آنکه قلب پرتپش آسیاستیم

اما فغان که ننگ درخشنده خاوریم

اما فغان که ساکن ویرانه میهن و

یا بادریغ ساکن کمپیم ولاگریم.

تا چند درقفای دجالان روزگار

گاه شیهه میکشیم وگهی بار میبریم

روشنگران نسل جوان متحد شوید!!

ما کاروان گمشده را راه ورهبریم.

 

 

 


February 4th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان